چرا از ناحیه امن خود خارج نمیشویم؟
آیا شما هم یک برنامه روزمره دارید که شما را از یک روز به روز دیگر هدایت می کند؟ داشتن آرامش و آشنایی با همه زیر و بم امور یک دلیل برای اقداماتی است که اکثر ما هر روز انجام می دهیم. ما در منطقهای احساس امنیت میکنیم که با نتایج و آورده آن آشنا هستیم و میتوانیم وظایف سازنده و کاملی داشته باشیم. اما آیا میدانستید که اقدامات مکرر میتواند یک مانع برای پیشرفت شما و در نتیجه عدم موفقیت باشد؟
عادت کردن به یک کار تکراری در یک ناحیه امن آسان است. پس چگونه برای ایجاد فرصتهای جدید و پیشرفت در زندگی تلاش می کنید؟ در این مقاله، سه دلیلی که ممکن است بخاطر آن در منطقه امن خود گیر کردهاید را عنوان میکنیم و چهار راه را که از طریق آن بتوانیم از ناحیه امن خود خارج شویم و بتوانیم تجربه جدیدی از رشد کردن داشته باشیم، بیان میکنیم.
به گفته جودیت برادویک، Judith Broadwick، ناحیه امن «وضعیتی است که در آن فرد در شرایط بدون اضطراب با استفاده از مجموعهای از رفتارها برای ارائه سطح ثابتی از عملکرد، معمولاً بدون احساس ریسک کردن، عمل میکند.»
این تعریف چگونه در زندگی شما صدق می کند؟ تفکر ناحیه امن معمولاً به عنوان اجتناب نشان داده میشود. شما سعی میکنید به هر قیمتی از اضطراب دوری کنید تا بتوانید از ریسک کردن امتناع کنید و فقط در طول روز وظایف تکراری، راحت و ثابت خود را انجام دهید.
اعتیاد به نبود اضطراب
آیا تا به حال احساس کردهاید که خستهاید و به دنبال راهی برای رهایی از اضطرابی هستید که زندگی شما را تحت تاثیر قرار میدهد؟ وقتی احساس میکنید تحت فشار هستید، تمرکزتان کمتر و حواستان پرتتر میشود و توانایی شما برای انجام وظایف در سطح مطلوب کاهش مییابد. اضطراب اضافی همچنین میتواند شادی را از شما سلب کند.
اضطراب زیاد به درد شما نمیخورد. اما اگر کسی به شما بگوید که نداشتن اضطراب هم برای شما بد است، چه؟ ایجاد دنیایی خالی از اضطراب باعث بیحوصلگی و رخوت میشود.
وقتی هیچ اضطرابی ندارید، اغلب اغراق و داستان اضافه ایجاد می شود. آیا در زندگی خود به افرادی توجه کردهاید که باید یک داستان غلوآمیز بسازند چون به اضطراب نیاز دارند؟ ما به مقدار معینی از اضطراب نیاز داریم که باعث ایجاد عمل و تغییر شده و خلاقیت نو بیافریند.
بنابراین آیا سطح مطلوبی از اضطراب وجود دارد؟
طبق قانون یرکس و دادسون، Yerkes and Dodson Law، عملکرد با تحریک فیزیولوژیکی یا ذهنی افزایش مییابد، اما فقط تا یک نقطه. وقتی این سطح خیلی بالا برود، عملکرد کاهش مییابد. بنابراین اضطراب همیشه هم بد نیست. ما به مقدار مشخصی از اضطراب نیاز داریم تا انگیزه و خلاقیت خود را هدایت کنیم.
ما معتقدیم که اضطراب بد است، زیرا اضطرابی که با آن دست و پنجه نرم میکنیم، اضطرابی ناسالم و پر از اغراق است، نه اضطرابی که میتواند مثبت باشد و حس فعالیت یا نیرویی که شما را از منطقه امنتان خارج میکند، برانگیزد.
اگر احساس اضطراب شدید دارید، بازگشت به حالت بدون اضطراب اولین قدم برای یافتن یک شادی متوسط است. بنابراین ببینید چه اقداماتی میتوانید برای ایجاد این تغییر انجام دهید؟
وقتی سطح اضطراب بالایی را تجربه میکنید، ممکن است ذهنآگاهی و تمرین تنفس بیشتری کار کنید. یک برنامه ورزشی را شروع کنید که به کاهش اضطراب شما کمک میکند. سپس آزمایش کنید. چیزهای جدیدی را امتحان کنید، یک دوره آموزشی جدید را انتخاب کنید، یک فرصت منحصر به فرد ایجاد کنید یا کاری را انجام دهید که قبلا هرگز انجام ندادهاید. شروع کنید به اضافه کردن اضطراب عمدی که میدانید سالم است.
تفاوت بین اضطراب بهینه و اضطراب غافلگیر کننده در این است که اضطراب مطلوب به زندگی شما دعوت میشود و مورد استقبال قرار می گیرد تا اضطرابی که ناخواسته زندگی شما را مختل میکند و به جای جهت دادن، ناراحتی اغراقامیز ایجاد میکند.
رفتارهای محدود کننده
رفتارهای محدود کننده رشد شما را مختل میکند. وقتی در ناحیه امن خود میمانید، روز به روز از همان مهارتها برای ارائه همان سطح عملکرد استفاده میکنید. این چیزی است که ثبات نامیده میشود.
شما هرگز نمی توانید ببینید که آیا عملکرد، شادی یا یادگیری شما می تواند افزایش یابد؟ وقتی میگویید مجموعه محدودی از رفتارها را میخواهید، در اصل دارید می گویید “من از مهارت هایی که دارم راضی هستم.”
همانطور که از زندگی و روزمرگیهایتان عبور میکنید، چیزهای جدیدی را تجربه میکنید و مهارتهای جدیدی یاد میگیرید. مسلما همه این تجربیات بدون درد نخواهد بود. با این حال، اگر آنها را در آغوش نگیرید و نپذیرید، میتوانید خود را به زندگی بازگردانید.
وقتی برای ارائه یک سطح عملکرد ثابت به مجموعهای از رفتارها تکیه میکنید، خود را برای شکست آماده کردهاید. احتمال این وجود دارد که شما تجربهای داشته باشید که شما را غافلگیر کند و نمیدانید چگونه با آن کنار بیایید زیرا هرگز تجربه مشابهی نداشتهاید.
طبیعی است که از برداشتن اولین قدم به سوی ناشناخته بترسید، اما برای گام نهادن به خارج از محل امنی که دنیای پتانسیلهای شماست، یک قدم کافی است. با ادراک خود محدود نشوید، نمی توانید برای همیشه در ناحیه امن خود اسیر بمانید. اگر از ناحیه امن خود خارج نشوید، مانعی برای دستیابی به حداکثر پتانسیلهای خود میشوید.
چهار مدل از افراد ریسک پذیر
بدون شک بیرون آمدن از ناحیه امن، مستلزم ریسک کردن است. هر چقدر هم که ترسناک به نظر برسد، این بخشی از مسیر شما در رشد شخصی است.
چهار نوع ریسکپذیر وجود دارد:
ریسک پذیر محافظه کار: این شخصی است که بازی را ایمن پیش میبرد. آنها خیلی ریسک نمیکنند. آنها دوست دارند نزدیک به ناحیه امن خود بمانند.
ریسک پذیر گاهبهگاه. این شخص بدون قصد واقعی ریسک می کند. آنها اغلب به دلیل عدم فکر یا برنامهریزی در مورد ریسک خود موفق نیستند. آنها در درجه اول به شانس متکی هستند.
ریسکپذیر حسابگر: این کسی است که تمام اعداد را خرد میکند و قبل از تصمیمگیری در مورد اینکه چگونه ریسک میکند، تمام تحلیلها و محاسبات را انجام میدهد.
ریسک پذیر آگاهانه: اینها افرادی هستند که هم از بینش خود و هم از دادههای موجود استفاده میکنند. آنها قبل از اینکه تصمیم بگیرند ریسک کنند، وقت میگذارند و از همه جهات به ریسک نگاه میکنند.
اما این را بدانید ریسکهای بزرگتر الزاما شما را جسورتر یا شجاعتر نمیکند. شما را قویتر یا قدرتمندتر نمیکند. حتی میتواند حماقت یا تنها مبتنی بر نفس باشد، با اینحال ما باید تمایل بیشتری به ریسک داشته باشیم. رشد زمانی امکان پذیر است که بتوانیم ریسک کنیم، و همین ریسک کردن به شما کمک میکند تا از آن ناحیه امن خارج شوید.
چهار گام برای خروج از ناحیه امن
بنابراین حال که می دانید چگونه باقی ماندن ناحیه امن شما را محدود میکند، چگونه میخواهید از آن عبور کرده و از آن خارج شوید؟
برای حرکت از ناحیه امن به ناحیه رشد باید چهار قدم برداریم. این چهار گام شامل:
ناحیه امن
ناحیه ترس
ناحیه یادگیری
ناحیه رشد
ناحیه امن نقطه شروع شماست. وقتی همه چیز به آرامی پیش میرود، نشاندهنده این است که شما هیچ چیز جدیدی را امتحان نمیکنید. می توانید آرام آرام و گام به گام به سمت ناحیه ترس حرکت کنید یا مستقیماً در ناحیه رشد شیرجه بزنید.
اغلب از قدمهای کوچک میگذریم و میخواهیم به یکباره در اعماق فرو برویم. اما ما به هر دو رویکرد نیاز داریم. قدمهای کوچک آمیخته با تجربه غوطهوری، تفاوت در این مسیر را ایجاد میکند.
ناحیه بعدی ناحیه ترس است. ناحیه ترس جایی است که شما شروع به احساس عدم اطمینان از شروع کار جدید میکنید. برای عبور از این مرحله باید بهانههای گذشته را از خود دور کنید و با نظرات دیگران کنار بیایید.
نظرات دیگران نباید تاثیری بر کیفیت زندگی شما داشته باشد، اما ما در دنیایی زندگی می کنیم که در آن نظر دیگران معمولا بسیار مورد توجه قرار می گیرد و باعث میشود خودمان را زیر سوال ببریم. زیر سوال بردن خود همیشه چیز بدی نیست. پرسیدن سوالاتی مانند موارد زیر می تواند به شما کمک کند از زندگی در دنیایی پر از بهانه و توجه به نظرات دیگران خارج شوید.
- چه چیزی برای من مهمتر است – اشتیاق من یا ادراک من؟
- چه چیزی برای من مهمتر است – پتانسیل من یا ادراک من؟
- چه چیزی برای من مهمتر است – پاداش یا شهرت من؟
مرحله بعدی ناحیه یادگیری است. اینجا جایی است که با چالشهای درونی خود مقابله میکنید و مهارتهای جدیدی کسب میکنید. انگار شما میخواهید بیشتر وقت خود را در این ناحیه بگذرانید. در ناحیه یادگیری، چیزهای جدید را امتحان خواهید کرد و ایدههای جدید را کشف خواهید کرد.
تلاش برای تجربههای جدید میتواند شکست را به همراه داشته باشد، اما این پایان کار نیست. اگر در حال تجربه شکست هستید، به این معنی است که در حال تلاش برای یک دستاورد جدیدی هستید. شما در حال گسترش مهارتها و دانش خود هستید. فقط به این دلیل که یک بار شکست خوردید به این معنی نیست که نمیتوانید در مرحله بعدی موفق شوید.
پنج مرحله برای رسیدن به موفقیت
این پنج مرحله در مقاله و پادکستی با عنوان نقشه راه شروع هر کاری آمده است که میتوانید از این لینک برای مقاله و این لینک برای پادکست به آنها دست یابید. اما اینجا نیز مختصر توضیحی بر آن داده خواهد شد.
هنگامی که از مناطق امن، ترس و یادگیری عبور کردید، زمان رشد فرا رسیدهاست. در اینجا پنج مرحله رشد آمده است:
- آموزش و یادگیری- در مورد ماجراجویی جدید خود احساس اشتیاق دارید. – یعنی خودش درست میشه، درسته؟! + نه! اشتباه هست! در مورد مسیر پیش رو آموزش ببینید. کتاب بخوانید، با متخصصان صحبت کنید و هر آنچه که در دسترستان است مطالعه کنید.
- مرحله آزمایشی – دانشی را که آموختهاید را به کار ببرید. تمرین کنید! آموختههای خود را در واقعیت خودتان قرار دهید. مرحله آزمون و خطا به شما این امکان را می دهد که بفهمید چه چیزی موثر است و چه چیزی مفید نیست. این مرحله به شما امکان می دهد برای کسب دانش و اعتماد به نفس بیشتر امتحان کنید. اجازه دادن به شکست خوردن و ادامه دادن و عبور کردن از آن، شما را از ناحیه امن خود دور میکند و شما را به سمت فرصتهای رشد بیشتر سوق میدهد.
- مرحله اجرا – وقتی اعتماد به نفس پیدا کردید، وارد این مرحله می شوید. شما چرخه ای از نتایج به دست آمده مداوم ایجاد میکنید.
- تلاش و مبارزه – در هر مرحله تلاش و مبارزه وجود خواهد داشت، اما شما یاد خواهید گرفت که در آن لحظات خود را تطبیق دهید و ادامه دهید. شما یاد خواهید گرفت که چگونه بر آنها غلبه کنید و پیش بروید.
- شکوفا شوید – وقتی یاد گرفتید که چگونه در پنج مرحله رشد حرکت کنید، به جایی خواهید رسید که می توانید ببینید که چگونه همه اینها با هم جمع شدهاند. شما موفق خواهید شد!
هر گام برای رساندن شما به جایی است که در آن رشد میکنید. شما نمی توانید فقط در مورد یک چیزی هیجانزده شوید، تمام مراحل را رها کنید و بعد به بهترین نتایج نیز امیدوار باشید. شما باید تک به تک هر گام را بردارید تا خود را از ناحیه امن خارج کنید.
حالا به من بگویید این هفته چه کاری می خواهید انجام دهید تا از ناحیه امن خود خارج شوید؟
یک مسیر جدید برای رسیدن به محل کار انتخاب کنید یا برای کسانی که در خانه کار میکنید در محیط دیگری کار کنید! کنار یک غریبه سر میز ناهار بنشینید یا یک سبک لباس خاص که همیشه دوست داشتید بپوشید را امتحان کنید. هر چه که هست، از یک کار کوچک شروع کنید، سپس سریعتر و بلندتر گام بردارید. وقتی رشد می کنید و فرصت های خارج از ناحیه امن خود را مرور می کنید، از آنچه دنیا برای شما در نظر گرفته است شگفت زده خواهید شد.
برای دانستن بیشتر درباره این موضوع پیشنهاد میکنم پادکستی که با همین عنوان از این لینک قابل دسترسی می باشد را گوش کنید. یا در اپلیکیشنهای گوگل پادکست و کست باکس و سایت شنوتو من را با نام upskillbysarah پیدا کنید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.